عاشقانه

چو بستی در به روی من، به کوی صبر رو کردمچو درمانم نبخشیدی، به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو؟به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده‌دل‌تر بود و با ما از تو یک‌رو ترمن اینها هر دو با آئینۀ دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری رازحال گریهٔ پنهان، حکایت با سبو کردم فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو؛سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما راولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتمحلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم تو با اغیار پیش چشم من مِی در سبو کردیمن از بیم شماتت، گریه پنهان در گلو کردم حراج عشق و تاراج جوانی، وحشت پیریدر این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم ازین پس «شهریارا» ما و از مردم رمیدنهاکه من پیوندِ خاطر با غزالی مشک‌مو کردم...   نوشته شده توسط تنهاهمسفر در یکشنبه ۱۳۹۷/۰۴/۰۳ ساعت 1:3 AM موضوع | لینک ثابت عاشقانه...ادامه مطلب

لابه لای هجوم سرد پاییز

اشک های زرد درختان را

که آغشته به نور مهتاب بود

یکی یکی میشمردم.

باشد....

این نیز بهانه ای باشد 

برای سکوت عقربه های ساعت

 

نوشته شده توسط تنهاهمسفر در یکشنبه ۱۴۰۰/۰۹/۲۸ ساعت 9:43 AM موضوع |لینک ثابت

عاشقانه...

برایش نوشتم با من حرف بزن این که نباشی نبینمت نبویمت دوای دردهایمان نیست گاهی این نبودن ها خلاهایی را در آدمی به جای می گذارد که یک عمر تاوانش را خواهیم داد باور کن دست خودم نیست من به ندیدنت نبودنت عادت ندارم برایش نوشتم با من حرف بزن رها کردن دست هایت کار من نیست.... نوشته شده توسط تنهاهمسفر در ج عاشقانه...ادامه مطلب

اما عشقم و آن غریبه چقدر به هم می آیند...

عاشقانه...

آدم ها را فراموش می کنی و کم کم
جا باز می کنی برای آدم های دیگری که روزی فراموششان می کنی...
تا جا باز کنی برای آدم های دیگری که قرار است روزی فراموششان کنی تا...
آدمی، آدمی ... امان از آدمی

عاشقانه...

رفتم ولی به خدا میسپارمت
رفتم ولی هنوز، دوست دارمت

چون شبنمی، ساده چکیدم ز دیده ات
هرشب ولی به خاطرِ تنها میارمت

گاهی مرور میکنم آن روزهای ناب
حس میکنم دوباره چو گل در کنارمت

شادیِ من همه در خنده های توست
رفتم که تا همیشه نیازارمت

عاشقانه...

ماندن
شیرین و فرهاد و لیلی
و که و که و که نمی خواهد
ماندن یک من و یک توِ ساده می خواهد
یک غرورِ فراموش شده
ماندن یک دل
ساده می خواهد...!

عاشقانه...

عاشقانه...

وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد
بیشتر تنهاست!
چون نمی تواند به هیچکس
جز همان آدم بگوید
که چه احساسی دارد

عاشقانه...

وقتى چشمت را
هنگامِ بوسيدن يارت مى بندى،
مرا به ياد آر كه با چشم بسته
در كوچه اى تاريک
آواز مى خوانم و دور مى شوم

عاشقانه...